یسناجونیسناجون، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 15 روز سن داره

براي دخترم يسنا

ژست های یسنا طلا

ا این عکس مربوط به روز عید قربان هستش که دخترم روی موتور دایی جونش عکس گرفته..... این عکس هم مربوط به باغ پدربزرگ یسنا هست که به خاطر پسر خاله ی یسنا آقا مهدی گل ، که از سمنان اومدن اون روز رفتیم تا روز آخری که دارن تشیف میبرن شهرشون ،خاطره ی خوبی به جا بزاریم براشون.... این عکس هم با این لباس  خوشگل که عمه جون زینبش از مشهد براشون سوغاتی گرفته .... یسنا جون داره کلاغ پر بازی میکنه با نگاهی به فایزه...دخترخاله مامانی.انگشته اشاره ش  داره همینو میگه.... این کلاه نازو دوسته مامانی یعنی خاله زینب واسه دخترم بافته و همچنین لباسه تنش رو هم زنعمو جونش واسه تولدش خریده بود.... ...
21 آذر 1393

روزگذر های تابستان

تابستون امسال یسنا جاهای زیادی رفته...ازجمله شالیزار بابابزرگش که تو عکس بالا بغل بابابزرگش در کنار درخت هلو ژست گرفته... اینم یه سوژه ی عکس از دستان زحمتکش بابایی و دستای آفتاب نخورده ی یسنا طلا.... اینم جنگل زیبا که دقیقا اسمشو یادم نیس. در کنار محمدآریا پسر گل دوست بابا جون.... یسنا و مامانی و خوشگل مامان ژست تکی گرفته.... با کلاه محمد آریا عکس گرفتیم واست....بابایی هم پشت سرت هواتو داره که نیوفتی.... ...
21 آذر 1393

تولد 1سالگی یسنا

امسال با اینکه اولین سال تولد دخترم بود زیاد شلوغ بازی نکردیم... یه جشن کوچیک خانوادگی  برای دخترم گرفتیم که شب به یاد موندنی بود واسمون زیاد نتونستم عکس بگیرم بیشتر فیلم گرفتیم تا عکس.... این عکسهارو هم من از طرف خودمو محمدجواد بابای یسنا خانوم واسش درست کردم.... می خواستم با یه سری از عکساش کلیپ درس کنم واسه شبه تولدش از ال ای دی پخش کنم که شانس بده دخترم لپ تاب هنگ کرده بود.... ولی میزارمشون اینجا تا دخترم بدونه مامانو بابا چقد دوسش دارن....   از کیک تولد یسناهم عکس هست که سر فرصت میزارمش.... ...
21 آذر 1393

ریخت وپاش های یسنا خانوم

جدیدا کارش شده همه جارو بهم بریزه ازجمله تمام دستمال کاغذیارو از جعبه ش در بیاره کتابارو از قفسه بریزه بیرون و هر جا کشو داره بکشه بیرون و محتویاتشو خالی کنه.... عکسهای بالا شواهد بدست آمده از ایشونه.... ...
21 آذر 1393

بدون عنوان

یه مدت به دلیل قطع نت نمیتونم بیامو مطالب و عکس های دخترمو بزارم ... از همگی عذر می خام... انشالا به زودی زود و در اسرع وقت یه حالی به وب یسنا میدم...
17 آذر 1393

بدون عنوان

الان تو ماهی هستیم که تولد و مراسم زیاده... این ماه یعنی شهریور تولد خیلیا تو خانواده مونه...از جمله داداشام برادرزاده هام و بابای یسنا جون.... چند شب پیش به اتفاق یسنا ویه کیک خوشگل رفتیم خونه داداشم و سوپرایزشون کردیم کلا یسنا با کیکا مشکل داره .... چشم وا کردیم دیدیم یسنا دست برده تو کیک و قیافه شو بهم ریخته.... دسته خودشم نیس خب بچه س دیگه.... اینم دسته گل دخترم... ...
7 شهريور 1393

بدون عنوان

وقتی اینروزا دارم عکسای جدید یسنا رو میزارم تو وبش علاقه ی خاصی به لب تاپ نشون میده.... هی دوس داری بهش نزدیک شی و خرابکاری کنیوووو مامانو حرص بدی... ...
7 شهريور 1393

روزمرگی های یسنا و مامانش

این روزا رو  در حالی میگذرونیم که هوا به شدت گرم و طاقت فرساست و اصلا نمیشه پامونو از خونه بیرون بزاریم.... برای اینکه منو یسنا تو خونه حوصلمون سر نره همینطوری دست به کارای فان میزنیم تا اوقاتمون بگذره.... یکیشم عکس گرفتن از خودمونه... از کارای این هفته کا یکیش کلیپس زدن موهای یسناست....و اینکه ادای این ژیگول میگولا رو در بیاریم....هه واقعا لذت بخشه... اینم از فانتزیای مادر و دخــــــــــــــــــــــــدره راستی امروز روز دختره...همینجا به دختر گلم این روزو تبریک میگم... اینجام مربوط میشه به وقتی که  کلافه میشه و قیافه شو میریزه به هم موهای یسنا به حدی رسیده که دم اسبی بسته شه.... ا ...
6 شهريور 1393

بدون عنوان

هقته ی گذشته خانوادگی به شالیزار بابابزرگ جون رفتیم....خیلی بهمون خوش گذشت...ناهارو چای ر رو آتیش درس کردن .واقعا لذت بخش بود برامون.....خیلی خوش گذشت... اینم چنتا عکس خوشگل از یسنا جونم.... ...
6 شهريور 1393